«ولایت» در لغت به معنای حکومت کردن، تسلط پیدا کردن، یاری دادن و تصرف کردن آمده است «قهری» نیز در لغت به معنای جبری و اضطراری است در اصطلاح حقوق مدنی، ولایت قدرت و اختیاری است که برابر قانون به یک شخص صلاحیتدار برای اداره امور محجور واگذار شده است
«ولایت» در لغت به معنای حکومت کردن، تسلط پیدا کردن، یاری دادن و تصرف کردن آمده است. «قهری» نیز در لغت به معنای جبری و اضطراری است. در اصطلاح حقوق مدنی، ولایت قدرت و اختیاری است که برابر قانون به یک شخص صلاحیتدار برای اداره امور محجور واگذار شده است.
ممکن است ولایت به حکم مستقیم قانون به شخصی داده شده یا به موجب وصایت واگذار شده یا به حکم دادگاه برقرار شده باشد. ولایتی که به حکم مستقیم قانون واگذار شده باشد، در اصطلاح ولایت قهری نامیده میشود.ماده 1181 قانون مدنی میگوید: «هر یک از پدر و جد پدری، نسبت به اولاد خود ولایت دارند.» وظیفه و سمت فرد وصی که از جانب پدر یا جد پدری برای سرپرستی محجور تعیین شده باشد، نیز یک نوع ولایت است که غیر از ولایت قهری است، هرچند که مشمول عنوان ولایت خاص است. چرا که اصطلاح ولی خاص، برابر ماده 1194 قانون مدنی شامل ولی قهری و وصی منصوب از جانب پدر یا جد پدری است. بر اساس این ماده 1194، «پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولی خاص طفل نامیده میشود.»هر گاه محجور، ولی خاص نداشته و ولایت از طرف دادگاه به شخصی واگذار شده باشد، این ولایت را قیومت گویند که دارای احکام ویژهای است. گاهی نیز شخصی که به وسیله دادگاه برای اداره محجور تعیین شده است، امین نامیده میشود (ماده 1187 قانون مدنی و ماده 15 قانون جدید حمایت خانواده) بر اساس ماده 1187 قانون مدنی، «هر گاه ولی قهری منحصر، به واسطه غیبت یا حبس یا به هر علتی نتواند به امور مولیعلیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد، حاکم یک نفر امین به پیشنهاد دادستان برای تصدی و اداره اموال مولیعلیه و سایر امور راجعه به او موقتا معین خواهد کرد.»بنابراین ولی قهری شخصی است که به حکم قانون تعیین میشود و سمت خود را مستقیماً از قانون میگیرد و ولایت او یک وظیفه خانوادگی و اجتماعی و به تعبیر دیگر، اجباری است؛ نه اختیاری و شاید به همین جهت آن را قهری نامیدهاند. حتی بعضی از حقوقدانان ولایت قهری را به ولایت اجباری تعریف کردهاند.ولایت قهری، حق و تکلیفی است که قانونگذار برای اداره اموال صغیر، مجنون و سفیهی که جنون و سفه آنها متصل به زمان صغر (کودکی) باشد، به پدر و جد پدری واگذار میکند و این حق و تکلیف فقط برای پدر و جد پدری شناخته شده است. ولایت بین پدر و جد پدری متساوی است و هر دو در یک ردیف قرار دارند. در صورتی که صغیر ولی خاص (پدر و یا جد پدری) نداشته باشد و وصی هم برای او تعیین نشده باشد، دادگاه برای او قیم تعیین میکند. در مورد فرزندان باید گفت که تامین وسایل زندگی آنان بر عهده پدر است که این تکلیف انفاق نامیده میشود. از سوی دیگر اداره امور مالی فرزند شامل اختیارات اموال، حقوق مالی و تصمیمگیری در مورد مسایل مهم طفل نیز بر عهده پدر است که در اصطلاح قانونی به آن ولایت قهری گفته میشود.بنابراین کودک تا زمانی که به سن رشد برسد، (دختر 9 سال و پسر 15 سال تمام) تحت ولایت پدر و جد پدری است و به عبارت دیگر پدر و جد پدری نسبت به کودک حق ولایت دارند. با فوت پدر، حضانت فرزندان طبق قانون با مادر است اما اداره اموال یا پرداخت نفقه آنان بر عهده مادر نیست بلکه اگر جد پدری زنده باشد، اداره اموال یا پرداخت نفقه فرزندان با او است و اگر جدی پدری فوت کرده باشد، این وظیفه با وصی خواهد بود. در غیر این صورت دادگاه صالح اقدام به تعیین قیم خواهد کرد.
موارد سقوط حق ولایت
در صورتی که طفل پدر و جد پدری داشته باشد و یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف شود، حق ولایت او ساقط شده و پس از رفع حجر یا رفع اشکال و مانع به طور مجدد حق ولایت اعاده میشود. در صورتی که ولی قهری به علت خیانت یا نداشتن لیاقت لازم در اداره اموال یا در اثر بیماری، ضعف دماغی یا لاابالیگری نتواند دارایی مولیعلیه را اداره کند، حق ولایت او ساقط میشود. رسیدگی به سقوط ولایت قهری ولی باید وسیله دادگاه ثابت شود و رسیدگی در صلاحیت دادگاهی است که محجور در آنجا اقامت دارد. رفع موجبات سقوط ولایت نیز با دادگاه است. هرگاه ولی منحصر به جهتی از جهات قادر به اداره اموال مولیعلیه نباشد یا برخلاف وظایف خود عمل کند، به وسیله دادگاه ضم امین میشود (ضمیمه کردن امین) که مشترکاً با ولی قهری و با موافقت یکدیگر اموال او را اداره کنند.
موارد ضم امین
موارد ضم امین عبارت است از:
1- عدم لیاقت ولی قهری.
2- ارتکاب حیف و میل.
3- کبر سن یا بیماری ولی.
4- عدم امانت ولی.
5- غیبت یا در حبس بودن ولی.
الف- عدم لیاقت ولی قهری
هرگاه ولی طفل لیاقت اداره کردن اموال او را نداشته باشد، ضم امین میشود. منظور از عدم لیاقت در اینجا، بیحالی یا توانایی نداشتن او در اثر بیاطلاعی است که در نتیجه آن دارایی صغیر در معرض تلف قرار گرفته یا مشرف به خرابی شود.
ب- ارتکاب حیف و میل از طرف ولی
هرگاه ولی در اموال مولی علیه مرتکب حیف و میل شود ضم امین میشود. حیف و میل در اموال صغیر در صورتی تحقق مییابد که ولی خیانت کند. مانند اینکه عایدات مولی علیه (کسی که تحت سرپرستی قانونی قرار دارد) را به مصرف شخصی برساند یا قسمتی از دارایی او را فروخته و به مصرف خود برساند یا به مالالاجاره ناچیزی به یکی از دوستان خود واگذار یا آن را به نام خود ثبت کند.
ج- کبر سن یا بیماری ولی
هرگاه ولی قهری در اثر کبر سن یا بیماری نتواند اموال مولی علیه را اداره کند همچنین در صورتی که ولی قهری در اثر اعتیاد به مواد مخدر مانند الکل و مورفین دچار ضعف دماغی شود و توانایی اداره کردن اموال مولی علیه را نداشته باشد.
د- عدم امانت ولی
در مواردی که برای امانتدار نبودن ولی نسب به دارایی طفل نشانههای قوی موجود باشد، دادستان از دادگاه تقاضای رسیدگی کرده و در صورتی که عدم امانت او محرز شد، ضم امین میکند.
ه- غیبت یا در حبس بودن ولی
هرگاه ولی قهری به واسطه غیبت یا حبس یا به هر علتی نتواند اموال صغیر را اداره کند و کسی را هم از طرف خود تعیین نکرده باشد، دادگاه به پیشنهاد دادستان یک نفر امین برای اداره اموال صغیر تعیین میکند. اگر ولی وکیلی از طرف خود تعیین کرده باشد، وکیل کارها و امور صغیر را انجام میدهد.
پایان ولایت ولی
«طبق ماده 1193 قانون مدنی همین که طفل (صغیر) کبیر و رشید شد، از تحت ولایت خارج میشود. اگر بعداً سفیه یا مجنون شود قیمی برای و معین میشود.»
ولایت مادر
قانون مدنی به پیروی از فقه امامیه سمت ولایت قهری را به پدر و جد پدری اختصاص داده و آن را برای مادر نشناخته است، هر چند که اجازه داده است مادر به عنوان وصی یا قیم برای اداره امور محجور تعیین شود. قانونگذار جدید علاوه بر اینکه جد پدری را از لحاظ ولایت، بعد از پدر قرار داد و برابری او را با پدر لغو کرد، به مادر نیز سمت ولایت اعطا کرد و او را در ردیف جد پدری قرار داد.
طبق ماده 15 قانون جدید حمایت خانواده، در صورت ثبوت حجر یا خیانت یا عدم قدرت و لیاقت پدر«به تقاضای دادستان و تصویب دادگاه شهرستان حق ولایت به هر یک از جد پدری یا مادر تعلق میگیرد … ».
تقدم مادر بر وصی پدر
هرگاه ولایت مادر را قهری تلقی کنیم، مادر بر وصی منصوب از جانب پدر مقدم خواهد شد. ممکن است پدر، مادر را شایسته برای ولایت ندانسته و از این رو وصی برای امور فرزند خود تعیین کرده باشد اما بعد از فوت پدر، مادر ادعا کند که صالح برای ولایت بر فرزند خود است. در این فرض، اگر دادگاه مادر را صالح تشخیص دهد، حکم به انعزال وصی خواهد کرد و شکی نیست که این حکم اعلامی خواهد بود یعنی دادگاه اعلام میکند که به علت احراز صلاحیت مادر برای ولایت، وصی از آغاز هیچگونه ولایتی نسبت به محجور نداشته است.
منبع : روزنامه حمایت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید