هبه در لغت به معنای بخشیدن و دادن چیزی به کسی بدون عوض است و در اصطلاح حقوقی نیز بدان معنا است که واهب آن چیزی را که ملک خودش است، رایگان و بلاعوض به دیگری انتقال بدهد به هبه عطیه و نحله نیز میگویند
هبه در لغت به معنای بخشیدن و دادن چیزی به کسی بدون عوض است و در اصطلاح حقوقی نیز بدان معنا است که واهب آن چیزی را که ملک خودش است، رایگان و بلاعوض به دیگری انتقال بدهد. به هبه عطیه و نحله نیز میگویند.
هبه به خویشاوندان
هبه و بخشش به خویشاوندان اگرچه فقیر هم نباشد، مستحب است و بخصوص در مورد پدر و فرزند، استحباب آن تاکید شده است. همچنین اگر پدر و مادر، نیاز مالی داشته باشند، هبه و بخشش به آنها واجب عینی است. در هبه مستحب است که پدر بین فرزندانش تفاوتی قایل نشود و به طور مساوی به آنها هبه کند.
مقررات هبه در قانون مدنی
بر اساس ماده 795 قانون مدنی، هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را به رایگان به شخص دیگری تملیک میکند؛ به عبارت دیگر او مال خود را به طور مجانی به ملکیت دیگری در میآورد.
در این عقد سه طرف وجود دارد: واهب، متهب و عین موهوبه.
«واهب» کسی است که مالش را تملیک میکند.
«متهب» کسی است که مال به ملکیت او در میآید.
«عین موهوبه» نیز مالی است که مورد هبه واقع و بخشش میشود.
دریافت مال، لازمه وقوع عقد هبه
طبق قانون، عقد هبه واقع نمیشود، مگر با قبول متهب (کسی که مال به ملکیت او درمیآید) و قبض او. با توجه به این تعریف، تا زمانی که متهب مال را قبض (دریافت) نکرده باشد، عقد هبه منعقد نشده است؛ بنابراین رجوع هم موضوعیت نمییابد و واهب میتواند هر زمان که بخواهد آن مال را پس بگیرد.
اگر عقد هبه منعقد و عین موهوبه هم قبض شده باشد، واهب در صورتی میتواند از عقد رجوع کند و مال موهوبه را پس بگیرد که دو شرط محقق شده باشد:
1- عین موهوبه موجود باشد. 2- حق رجوع واهب از بین نرفته باشد.
چنانچه عین مال از بین رفته باشد، دیگر امکان رجوع وجود نخواهد داشت.
تفاوت هبهنامههای رسمی و عادی
هبههای با سند رسمی (هبهنامههای رسمی) دارای یک مزیت بخصوص هستند؛ مزیتی که تنها مختص به آنها است و در دیگر انواع هبهها یافت نمیشود. در مورد هبهنامههای رسمی امکان انکار و تردید وجود ندارد. بنابراین هیچ یک از خواهان و خوانده نمیتواند مدعی شود که در صحت و اصالت سند مزبور مردد است؛ چرا که این ادعا از نظر قانون پذیرفتنی نیست. اما در مورد هبهنامههای غیررسمی یا عادی، ادعای انکار و تردید مسموع خواهد بود و با طرح هر یک از دو ادعای انکار یا تردید دادگاه موظف میشود بدون تعلل سند را مورد بررسی قرار دهد و بعد از دقت فراوان در مورد اعتبار آن حکم کند.
اقسام هبه
هبه بر دو نوع معوض و غیرمعوض است:
نوع نخست هبه، معوض است که واهب در هنگام عقد با متهب شرط کند در عوض چیزی که به او میدهد، او نیز عوض آن را رایگان به واهب بدهد یا این که متهب بدون شرط واهب، چیزی در مقابل هبهای که گرفته است به طور رایگان به واهب بدهد.
مورد دوم هبه، غیرمعوض است که در این نوع، واهب در هنگام عقد هبه، شرط پرداخت عوض بر متهب نکرده باشد و متهب هم چیزی در عوض هبه به واهب پرداخت نکند.
تفاوت هبه معوض با عقود دیگر
در هبه معوض، عوضی که در آن قرار داده میشود، در مقابل مال موهوب نیست بلکه عوض در مقابل شرط واهب است. این در حالی است که در عقود دیگر مثل بیع، عوض در مقابل عین است.
ایجاب و قبول در هبه
هبه علاوه بر ایجاب، نیاز به قبول نیز دارد و همانند بیع، نکاح و اجاره، ایجاب آن به هر لفظی محقق میشود که ظهور عرفی در معنای بخشیدن داشته باشد. مانند «وهبتک» به معنای «به تو بخشیدم» یا «ملکتک» به معنای «ملک تو کردم».همچنین قبول هبه با هر لفظی که ظهور عرفی در معنی قبول دارد و دلالت بر رضایت متهب دارد، واقع میشود. قبض عین موهوبه شرط صحت این عقد است البته بعضی از فقها عقیده دارند که قبض، شرط لزوم هبه است. شرط صحت به این معنا است که متهب علاوه بر قبول هبه باید چیزی را که به او هبه شده است، از واهب تحویل بگیرد و این قبض هم باید به اذن واهب باشد. بنابراین اگر متهب (هبهگیرنده) عین موهوبه را قبض نکند، حکم ملکیت بر آن بار نمی شود و اگر واهب قبل از قبض متهب بمیرد، این عین موهوبه جزو ترکه واهب محسوب میشود، چرا که قبض صورت نگرفته است.
جواز یا لزوم عقد هبه؟
هبه عقدی جایز است، به این معنا که هر یک از طرفین میتوانند آن را بهم بزنند، مگر در چند مورد که هبه لازم میشود و واهب نمیتواند آن را بهم بزند و عین موهوبه را پس بگیرد که شامل موارد ذیل است:
1- بخشش به خویشاوندان باشد مثل پدر و مادر.
2- واهب مال را «قربة الی الله » بخشیده باشد.
3- هبه معوض باشد؛ اگرچه متهب، عوض خیلی کمی به واهب داده باشد.
4- مال موهوبه به حال خود باقی نمانده باشد. بلکه تمام یا بعضی از آن به کلی تلف شده یا صورت آن تغییر کرده باشد. مانند پارچهای که دوخته شده یا غذایی که خورده شده باشد؛ یا این که متهب، مال را به دیگری انتقال داده باشد.
5- واهب بعد از تحویل عین موهوبه از دنیا برود یا متهب بعد از تحویل گرفتن فوت کند.
رجوع از هبه
رجوع در هبه یا با گفتار است، به طوری که واهب بگوید «از هبهام برگشتم» یا «مال موهوبه را برگردان» یا به فعل است، مثل برگرداندن عین و گرفتن آن از دست متهب.اگر واهب مال موهوبه را بفروشد، اجاره دهد یا وقف کند، اگر به قصد رجوع از هبه باشد، این هم رجوع از هبه است؛ و در رجوع هم اطلاع متهب شرط نیست و صحیح است.
طریقه رجوع
برای رجوع از هبهنامه، واهب به دادگاه حقوقی مراجعه و دادخواست ارایه میکند.
در محکمه نیز یکی از این دو حالت دیده میشود:
1- نخست اینکه هبه ثبت شده و دارای سند رسمی است. در این حالت واهب بدون اینکه نیاز باشد هبه را به اثبات برساند درخواست رجوع خود را مطرح میکند. 2- دیگری، زمانی است که هبه به صورت رسمی به ثبت نرسیده است. (هبهنامه عادی یا هبه شفاهی). در این حالت واهب مکلف است در دادگاه، نخست انعقاد عقد هبه را به اثبات برساند و آنگاه اعلام کند که میخواهد از عقد رجوع کند.
هبه مهریه
گاهی مشاهده میشود که زنی، مهریه خود را به همسرش هبه کرده است. پرسشی که در این خصوص مطرح میشود، این است که آیا زنی که مهر خود را به همسرش هبه کرده است، میتواند از هبه خود رجوع و مهر خود را به صورت مجدد مطالبه کند یا خیر؟
در این زمینه، سه حالت باید از یکدیگر تفکیک شود. حالت نخست، زمانی است که زوجه در خصوص مهریه، ما فیالذمه زوج را ابرا میکند و میگوید که از نظر من، تو دیگر تکلیفی برای پرداخت مهریه نخواهی داشت؛ این بیان باعث میشود تا تکلیف شوهر در ادای مهر به طور کلی ساقط شود.حالت دوم، زمانی است که زوجه در قبال طلاق، مهریه خود را به شوهر بذل میکند. بذل مهر در طلاقهای خلع و مبارات انجام میشود، به این صورت که زن با پرداخت مالی به شوهر، از او میخواهد که طلاقش دهد. اگر زن در ایام عده طلاق از بذل خود رجوع کند، طلاق ملغی و کانلمیکن خواهد شد. حالت سوم، زمانی است که زوجه مهریه خود را به زوج هبه میکند. به این بیان که میگوید من مهر خود را به تو بخشیدم؛ در این حالت است که همانند سایر اشکال هبه، تکلیف شوهر در پرداخت مهریه به طور کلی از بین نمیرود؛ چرا که زن میتواند تحت شرایطی از هبه مزبور رجوع و مهر خود را مطالبه کند.
منبع : روزنامه حمایت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید