فسخ نکاح یکی از روشهای بر هم زدن ازدواج است هنگامی که بنا بر دلایلی ازدواج موجب زیان فاحش یکی از طرفین باشد، به منظور رهایی او از قید ازدواج میتوان با شرایطی ازدواج را فسخ کرد فسخ نکاح دشواریها و محدودیتهای طلاق را ندارد
فسخ نکاح یکی از روشهای بر هم زدن ازدواج است. هنگامی که بنا بر دلایلی ازدواج موجب زیان فاحش یکی از طرفین باشد، به منظور رهایی او از قید ازدواج میتوان با شرایطی ازدواج را فسخ کرد. فسخ نکاح دشواریها و محدودیتهای طلاق را ندارد.
مصلحت و ضرورت استمرار، دوام و ثبات خانواده اقتضای این را دارد که زوجین به راحتی نتوانند ازدواج را برهم زنند؛ اما قانونگذار برای جلوگیری از ضرر و زیان همسری که در معرض عیوب پراهمیت قرار میگیرد، به طور صریح و مشخص موارد فسخ نکاح را معین کرده است.
تفاوتهای موجود بین فسخ نکاح و طلاق
طلاق منوط به تشریفات خاصی است، مثل اجرای صیغه مخصوص و حضور دو شاهد عادل (مرد). ولی فسخ نکاح تنها به اراده صاحب حق انجام میپذیرد (ماده ۱۱۳۲ قانون مدنی) و تنها کافی است به اطلاع طرف مقابل برسد.
طلاق در صورتی درست است که شرایط خاصی در زن موجود باشد ولی رعایت این ترتیب در فسخ نکاح شرط نیست. (ماده ۱۱۳۲ قانون مدنی) به عنوان مثال، فسخ نکاح در دوران عادت زنانگی و نفاس زن ممکن است. در حالی که طلاق زن در این دوران صحیح نیست. (ماده ۱۱۴۰ قانون مدنی)
پیش از وقوع طلاق باید از دادگاه حکم یا اذن گرفته شود، ولی فسخ نکاح نیاز به این اقدام ندارد و رسیدگی دادگاه محدود به احراز وجود حق فسخ است و تکلیفی در باب اصلاح زوجین و ارجاع به داوری ندارد.
طلاق مخصوص نکاح دائم است ولی موارد فسخ نکاح در دائم و منقطع یکسان است (مواد ۱۱۵۲ و ۱۱۵۳ قانون مدنی)
طلاق حق و اختیار مرد است، در حالی که فسخ نکاح ممکن است از جانب زن نیز واقع شود.
در طلاق رجعی شوهر میتواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند، اما در فسخ نکاح امکان رجوع وجود ندارد، و تشکیل دوباره خانواده جز با نکاح جدید ممکن نیست.
در صورتی که مرد پیش از نزدیکی زن خود را طلاق دهد، زن مستحق نصف مهریه است (ماده ۱۰۹۲ قانون مدنی) ولی در فسخ نکاح زن حق مهریه ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن باشد که زن مستحق نصف مهریه است.
اگر بین زوجین سه بار طلاق اتفاق بیفتد آنها دیگر نمیتوانند با یکدیگر ازدواج کنند مگر با آمدن محلل. اما فسخ هرچند بار که بین زن و مرد اتفاق بیفتد، ایجاد حرمت نمیکند.
موارد فسخ نکاح از جانب مرد
عیوب مختص مرد در ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی برشمرده شده است و به موجب آن هرگاه مرد به دلیل عارضهای ناتوان از انجام عمل زناشویی باشد، قانون به زن حق میهد که ازدواج را فسخ کند. این عیوب شامل عنن؛ خصاء و مقطوع بودن آلت تناسلی است.
موارد فسخ نکاح از جانب زن
عیوب مختص زن نیز در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی برشمرده شده است و به موجب آن اگر این عیوب در هنگام عقد موجود باشد و مرد بدون آگاهی به آنها با زن ازدواج کرده باشد، (مواد ۱۱۲۴ و ۱۱۲۶ قانون مدنی) قانون به مرد حق فسخ ازدواج را میهد. این عیوب نیز شامل قرن؛ جذام؛ برص؛ افضاء؛ زمینگیری و نابینایی از دو چشم است.
حق فسخ نکاح به دلیل عیوب زن، برای جلوگیری از ضرر مرد است. بابراین اگر به وسیله عمل جراحی یا با وسایل درمانی این عیوب از بین برود، حق فسخ نکاح نیز مبنای خود را از دست میدهد و ساقط میشود.
عیوب موجب حق فسخ نکاح مشترک در زن و مرد
جنون تنها مصداق عیوب مشترک در زوجین است که موجب حق فسخ میشود. طبق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی، جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ ازدواج است.
قانون مدنی جنون را تعریف نکرده است، اما طبق نظر فقها، جنون به معنای اختلال عقل است. بنابراین فراموشیهای سریعالزوال، بیهوشیهای ناشی از هیجانات ناگهانی و نیز بیماری صرع (غش) جنون محسوب نمیشود.
منظور از اختلال عقل آن است که شخص در انجام وظایف عادی و معمولی روزانه خود نامتعادل شده و اعمال بدون هدف از او سر بزند.
حق فسخ نکاح به دلیل فریب در ازدواج
یکی دیگر از مواردی که به طرفین حق فسخ نکاح را میدهد، تدلیس یا فریب در ازدواج است. یعنی فرد صفتهایی را به خود نسبت بدهد که آنها را ندارد. مثلاً خواستگار خودش را دارای تحصیلات عالی یا ثروتمند یا متخصص در هنر خاصی معرفی کند؛ اما بعد از اینکه خطبه عقد جاری شد، عروس متوجه شود که تمام چیزهایی که درباره همسرش تصور میکرده، دروغ بوده است.
حق فسخ نکاح به دلیل تخلف از شروط صفت
آخرین موردی که به یکی از طرفین عقد حق فسخ عقد را میدهد، تخلف از شرط صفت است. شرط صفت یعنی اینکه صفت خاصی در شخص شرط شده باشد، ولی بعد از عقد معلوم شود که فرد فاقد آن وصف بوده است (ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی). صفت شرط شده باید دارای نفع و فایده عقلایی و مشروع باشد. همچنین باید صفتی باشد که موجب ترغیب فرد شود. یعنی فرد با اتکا به این صفت، با شخص ازدواج کند؛ این میتواند اوصاف ظاهری و یا درباره شخصیت مادی و معنوی فرد باشد.تفاوت تدلیس با تخلف از شرط صفت در این است که در تدلیس فرد قصد فریب دارد، ولی در تخلف از شرط صفت، فرد چنین نیتی ندارد، واقعاً خود را واجد آن صفت میداند، اما بعد از عقد متوجه میشود که دارای آن وصف خاص نیست. مثل اینکه دختر یا پسری خود را منتسب به خانوادهای دارای ثروت و مقام بداند، ولی بعداً متوجه شود که نسبتی با آن خانواده ندارد.
قواعد فسخ نکاح
هم فسخ نکاح و هم طلاق موجب انحلال عقد نکاح شده و از نظر عده نگه داشتن زن تفاوتی با هم ندارند.
خیار فسخ (اختیار فسخ نکاح) فوری است و اگر طرفی که حق فسخ نکاح را دارد، بعد از اطلاع یافتن از وجود علت فسخ، نکاح را فسخ نکند، اختیار او از بین میرود؛ به شرط آن که علم به حق فسخ نکاح و فوریت آن داشته باشد.
تشخیص مدتی که برای امکان فسخ نکاح لازم بوده، به نظر عرف و عادت است (ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی)
حق فسخ نکاح قابل اسقاط است. یعنی افراد میتوانند از این حق خود صرفنظر کنند.
حق فسخ ازدواج به وارث منتقل نمیشود (ماده ۴۴۸ قانون مدنی) چرا که در اثر موت، نکاح منحل میشود و دیگر موردی برای فسخ نکاح یا به ارث رسیدن حق فسخ باقی نمیماند.
فسخ عقد نیاز به رضایت طرفین ندارد و کسی که حق فسخ نکاح را دارد، میتواند یکطرفه آن را انجام دهد.
همچنین فسخکننده باید بالغ، عاقل و رشید باشد.
در مورد جنون، فسخ نکاح در مواردی امکانپذیر است که به هنگام ازدواج یکی از دو همسر از جنون دیگری آگاه نباشد. چون اگر با علم به جنون با او عقد کرده باشد، اقدام به ضرر خود کرده است و باید آن را تحمل کند. مانند موردی که با علم به حق فسخ نکاح و فوریت آن، از حق خود صرف نظر کرده است. اگر پس از ازدواج مرد دچار جنون شود زن حق فسخ پیدا می کند. (ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی) اما اگر زن پس از ازدواج دچار جنون شود، مرد نمیتواند نکاح را فسخ کند.
ثبت رسمی فسخ نکاح
همانطور که گفته شد، فسخ نکاح امری یکطرفه است. در واقع دارنده حق فسخ برای این کار ملزم به رعایت تشریفات خاصی نیست و فقط با گفتن لفظ یا انجام عملی که بر آن دلالت داشته باشد، نکاح را فسخ میکند. اما ثبت رسمی آن همانند ازدواج و طلاق الزامی است. به این منظور باید به دادگاه مراجعه و پس از صدور حکم مربوط از سوی دادگاه، فسخ نکاح را در دفاتر ازدواج و طلاق ثبت کرد.
تکلیف مهریه در فسخ نکاح
اگر حکم فسخ نکاح از سوی دادگاه صادر و قطعی شود و بین زوجین نزدیکی واقع نشده باشد، زن مستحق مهریه نخواهد بود، مگر اینکه فسخ نکاح به دلیل ناتوانی جنسی مرد (عنن) باشد و اگر بین زوجین نزدیکی واقع و نکاح فسخ شود، زن مستحق مهرالمثل است؛ نه مهریهای که در عقدنامه توافق شده و به تعبیر حقوقی مهرالمسمی نامیده میشود. بنابراین مهریه در فسخ نکاح وابسته به نزدیکی زوجین است.
منبع : روزنامه حمایت