آشنایی با اصطلاحات حقوقی
اموال دولتی: هر مالی اعم از منقول و غیرمنقول که در تصرف مالکانه دولت قرار گرفته است.
انتقال قهری: انتقال مال منقول یا غیرمنقول یا مطالبات کسی به دیگری است؛ بدون اینکه بین آن دو توافقی صورت گرفته باشد. مانند انتقال اموال متوفقی به ورثهاش.
انفال: اموالی است که به موجب قانون متعلق به حکومت است. مانند جنگلهای طبیعی و اموال اشخاصی که وارث ندارند.
انفصال: به معنای منع اشتغال مستخدم دولت از خدمت در دولت برای همیشه یا بهطور موقت.
انکار سند: اگر سندی عادی مانند سفته، برات، چک، نوشته عادی و....علیه شخصی ابراز شود و اومهر یا امضا یا اثر انگشت منتسب به خود را نفی کند و آنها را از خود نداند، به این عمل انکار گویند. انکار فقط نسبت به اسناد عادی امکانپذیر است؛ نه اسناد رسمی. در مورد اسناد رسمی فقط میتوان ادعای جعل کرد. فرق انکار با جعل در آن است که در انکار، به صرف اظهار آن، کسی که به سند استناد میکند، وظیفه دارد اصالت آن را اثبات کند و نه انکارکننده. این در حالی است که در مورد جعل، کسی که مدعی جعل است، باید جعلیت سند را به اثبات برساند.
اوراق بهادار: اسناد مالی که در معاملات بورسی و بانکی قابل نقل و انتقال و دارای نرخ باشد.
اهل خبره: کسانی که در موضوعی دارای آگاهی و اطلاعات خاص بوده و همانند یک کارشناس قادر به اظهار نظرند.
اهلیت: صفت کسی است که دارای جنون، سفه، صغر سن، ورشکستگی و سایر موانع محرومیت از حقوق نباشد.
ایراد: اشکالات مخصوص و منصوص در قانون که از طرف خواهان یا خوانده یا راسا به حکم قانون متوجه دعوی میشود. مانند ایراد امر مختوم یا ایراد رد دادرس. به عنوان مثال، اگر قاضی با یکی از اصحاب دعوی رابطه خویشاوندی داشته مثلا عموی خواهان باشد، خوانده می تواند ایراد رد دادرس کند.
ایفای دین: به معنای پرداخت دین است.
بایر: زمینی است که دارای مالک است اما برای مدتی نامعلوم در آن کشت و زرع نمیشود.
بازپرس: مقام قضایی است که وظیفهاش تحقیق از متهمان و انجام تحقیقات مقدماتی در پروندههای کیفری است. در گذشته به بازپرس، مستنطق گفته میشد.
بایع: کسی است که در معامله، کالایی را بفروشد. درمقابل او مشتری یا خریدار قرار میگیرد.
بیع: نوعی عقد است که یک طرف عین مالی را به ازای دریافت پول یا مال معلومی به دیگری تملک میکند مثل فروش خانه یا ماشین.
بیعانه: مقداری از بهای معامله است که بابت اطمینان فروشنده از طرف خریدار به او پرداخت میشود.
بذل مدت: صرف نظر کردن زوج از ادامه اثر عقد نکاح در ازدواج موقت و پایان بخشیدن به آن را گویند.
برائت: اصلی است فقهی و عقلی که در امور کیفری و مدنی به کار میرود. برای مثال اصل بر آن است که هیچ کس مجرم نبوده و مبری از ارتکاب جرم است.
برائت ذمه: خالی بودن شخص از تعهد را گویند. در مورد کسی که ذمهاش خالی از تعهد بوده یا دینی داشته و آن را پرداخت کرده، میگویند او بریالذمه است. این اصطلاح در مقابل مشغولالذمه قرار میگیرد.
تامین خواسته: تضمینی است که خواهان از اموال خوانده قبل از صدور حکم به نفع خودش از دادگاه میخواهد.
تامین دلیل: صورتبرداری دادگاه از دلایل اثبات دعوی قبل از طرح و اقامه دعوی به منظور جلوگیری از زوال و از بین رفتن دلایل است که به درخواست خواهان به عمل میآید. برای مثال برای بررسی میزان پیشرفت کار ساختمان در زمان پیکنی وعدم انجام بهموقع آن از سوی پیمانکار، کارفرما میتواند با تامین دلیل آن را برای آینده حفظ کرده و برای مطالبه خسارت، به آن استناد کند.
خسارت تاخیر تادیه: پولی است که بدهکار به دلیل تاخیر در پرداخت بدهی باید به طلبکار بپردازد.
منبع : روزنامه حمایت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید