حجر در لغت به معنای منع و در اصطلاح حقوقی به معنای عدم اهلیت استیفا، اجرا و اعمال حق است فقهای امامیه در کتاب حجر، 6 مورد را از اسباب حجر ذکر کردهاند که عبارت از صغر؛ سفه؛ جنون؛ افلاس؛ مرض متصل به موت و رقیت (بردگی) است
حجر در لغت به معنای منع و در اصطلاح حقوقی به معنای عدم اهلیت استیفا، اجرا و اعمال حق است. فقهای امامیه در کتاب حجر، 6 مورد را از اسباب حجر ذکر کردهاند که عبارت از صغر؛ سفه؛ جنون؛ افلاس؛ مرض متصل به موت و رقیت (بردگی) است.
در حقوق موضوعه و در ماده 1207 قانون مدنی، فقط به صغر، سفه و جنون اشاره شده و سخنی از افلاس، مرض متصل به موت و بردگی به میان نیامده است. بر اساس این ماده قانونی، اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیررشید و مجانین.
به گزارش پژوهشکده باقرالعلوم، علت عدم ذکر این سه مورد نیز روشن است، اولا افلاس از مباحث حقوق تجارت است. ثانیا نظام بردهداری در عصر حاضر موضوعا منتفی است و ثالثا اختلاف نظر در اعتبار یا عدم اعتبار مرض متصل به موت در مورد تصرفات منجز و مجانی میّت، موجب عدم ذکر آن در قانون مدنی است.
1- صغر: صغیر در لغت به معنای کوچک و خرد و در اصطلاح حقوقی، به کسی گفته میشود که به سن بلوغ نرسیده باشد و منظور از بلوغ، این است که شخص دوره کودکی را پشت سر گذاشته و قوای جسمی و غریزه جنسی او رشد کافی یافته و آماده توالد و تناسل است. برای تشخیص سن بلوغ، قرائن و امارات مختلفی وجود دارد.
بر اساس مفاد ماده 1201 قانون مدنی، سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمری و در دختر 9 سال تمام قمری است. به علت انتقادهایی که به سن بلوغ دختران وارد شد، قانونگذار سن ازدواج دختران را 13 سال قرار داده است.
صغیر به دو قسم ممیز و غیرممیز تقسیم میشود. منظور از صغیر غیرممیز کسی است که دارای قوه درک و تمیز نیست و زشت و زیبا و سود و زیان را از هم تشخیص نمیدهد و فاقد اراده حقوقی است. به همین علت تمامی اعمال حقوقی او باطل است. اما منظور از صغیر ممیز، نابالغی است که دارای قوه درک و تمیز نسبی است و با اینکه به سن بلوغ نرسیده است، زشت و زیبا و سود و زیان را از هم تشخیص میدهد و به همین علت اعمال حقوقی او غیرنافذ بوده و منوط به تنفید ولی یا قیم اوست.
برای خروج از حجر، رسیدن به بلوغ کافی نیست و باید علاوه بر بلوغ، رشید نیز شده باشد. مقصود از رشد این است که شخص توانایی اداره اموالش را به نحو عقلایی داشته باشد.
فرض بر این است که صغیر در زمان بلوغ رشد هم دارد مگر اینکه جنون یا عدم رشد او ثابت شده باشد. (ماده 1210 قانون مدنی) اما در موردی که اموال صغیر در اختیار ما باشد در صورتی میتوان به او تحویل داد که رشد او نیز علاوه بر بلوغ ثابت شده باشد.
2- غیررشید: سفه یکی از اسباب حجر است و منظور از سفیه کسی است که اعمال او در امور مالی خود عقلایی نباشد و در حقیقت کسی که عقل معاش ندارد، سفیه است. غیررشید کسی است که پس از رسیدن به سن بلوغ، رشد کافی را به دست نیاورده است و فرق او با صغیر ممیز نیز همین است. عدم رشد، ممکن است متصل به زمان صغر باشد یا اینکه پس از رسیدن به سن بلوغ و رشد، این صفت را از دست بدهد.
طبق ماده 1214 قانون مدنی، معاملات و تصرفات غیررشید در اموال خود نافذ نیست؛ مگر با اجازه ولی یا قیم او اعم از اینکه این اجازه قبلاً داده شده باشد یا بعد از انجام عمل داده شود.
3- جنون: یکی از اسباب حجر، جنون است و مجنون به عنوان محجور شناخته میشود. مجنون شخصی است که قوه عقل و درک ندارد و به اختلال کامل قوای دماغی مبتلا است. جنون دارای درجاتی است و برخی از دیوانگان حالت خطرناک دارند؛ در صورتی که برخی دیگر بیآزار و آرام هستند. در برخی کشورها بین درجات جنون فرق قائل میشوند. مثل کشور فرانسه اما در کشور ما ماده 1211 قانون مدنی میگوید: جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است. اعمال حقوق و کلیه امور مالی و غیرمالی مجنون، باطل بوده و او به علت اینکه نمیتواند اراده داشته باشد، نمیتواند اعمال حقوقی انجام دهد. جنون دارای اقسامی است که یکی از آنها جنون دایمی یا اطباقی است و دیگری جنون ادواری که شخص گاه در حالت جنون و گاهی در حال افاقه بهسر میبرد.
منبع : روزنامه حمایت
دیدگاه خودتان را ارسال کنید