مزایا و معایب قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی

یک وکیل دادگستری گفت قانون جدید نحوه اجرای محکومیت‌های مالی در زمینه حذف ضمانت اجرای بازداشت محکومین مالی و الغاء حبس بدهکاران، فاقد دستاوردی قابل اعتنا بوده و صرفاً ضمانت اجرای بازداشت محکومین مالی را تعدیل کرده است

یک وکیل دادگستری گفت: قانون جدید نحوه اجرای محکومیت‌های مالی در زمینه حذف ضمانت اجرای بازداشت محکومین مالی و الغاء حبس بدهکاران، فاقد دستاوردی قابل اعتنا بوده و صرفاً ضمانت اجرای بازداشت محکومین مالی را تعدیل کرده است.

سیدمهدی حجتی، با اشاره به قانون اخیرالتصویب نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، اظهار کرد: قانون جدید نحوه اجرای محکومیت‌های مالی از حیث پیش‌بینی راهکارها، ابزارها و ضمانت اجراهای مدنی باعث توسعه طرق اجرای احکام صادره از دادگاه‌های حقوقی در زمینه محکومیت‌های مالی اشخاص حقیقی و حقوقی شده و عمده راه‌های فرار محکوم علیه از زیر بار اجرای حکم محکومیت را مسدود کرده و نسبت به قانون سابق ابهامات کمتری دارد.

وی افزود: اجرای این قانون اعتبار بیشتری برای احکام صادره از مراجع قضایی و بالتبع دستگاه قضایی ایجاد کرده و اعتماد مردم به دستگاه قضایی و امید به احقاق حق را افزایش می‌دهد. به علاوه با اجرای این قانون توسل به دادگستری خصوصی برای احقاق حق و اجرای احکام قطعی صادره از محاکم حقوقی نیز به حداقل ممکن می‌رسد.

حجتی با انتقاد از پیش‌بینی مجدد ضمانت اجرای بازداشت محکومین مالی در قانون جدید، افزود: پیش بینی امکان بازداشت افراد بدهکاری که به موجب احکام قطعی صادره از مراجع قضایی ذی صلاح، مدیونیت آنان در قبال طلب کار محرز و مسلم شده از جمله ضمانت اجراهایی است که در کشور ما سابقه‌ای چهل ساله دارد.

این وکیل دادگستری یادآور شد: پس از آنکه قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی در تاریخ 1351/4/11 در 6 ماده و 6 تبصره به تصویب رسید، این امکان در اختیار محکوم‌له قرار گرفت تا بتواند در صورت امتناع محکوم علیه از پرداخت مبلغ بدهی مندرج در احکام قطعی صادره در پرونده‌های حقوقی، از دادگاه مجری حکم قطعی، درخواست بازداشت محکوم علیه را کند. اما این قانون مدت زمان زیادی دوام نیاورد و کمتر از یک سال و نیم پس از تصویب و شروع به اجراء با ماده واحده «منع توقیف اشخاص در قبال تخلف از تعهدات و الزامات مالی» مصوب1352/8/22 نسخ و اجرای آن جز در خصوص افرادی که محکومیت مالی آنان عنوان جزای نقدی داشت، متوقف شد.

وی افزود: علت این رویکرد مقنن در تغییر زودهنگام قانون در آن زمان، قصد ایران در پیوستن به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بود که به موجب ماده 11 آن «هیچ‌کس را نباید فقط به عنوان اینکه قادر به انجام تعهد و قراردادی نیست زندانی کرد…». با این حال مفاد این ماده واحده دایر بر منع بازداشت بدهکاران و محکومین مالی تا 10 سال پس از تصویب آن دوام آورد تا اینکه متعاقب تصویب قانون تعزیرات در سال 1362، قانونگذار بازداشت افراد بدهکاری که منشاء محکومیت مالی آنان ارتکاب جرم و جبران ضرر و زیان ناشی از جرم یا دیه بود را در ماده 139 آن قانون مورد پیش بینی قرار داد که مفاد این ماده بعدها و در زمان تصویب قسمت تعزیرات قانون مجازات اسلامی در سال 1375 مجدداً در ماده 696 قانون مجازات اسلامی تکرار و ابقاء شد، اما علی‌رغم تصویب این ماده، قانون منع توقیف اشخاص در قبال تخلف از تعهدات و الزامات مالی به‌طور کامل نسخ شد و تا سال 1377 همچنان بازداشت بدهکارانی که محکومیت مالی آنان منشاء حقوقی محض داشت به استناد ماده واحده مذکور ممنوع بود.

حجتی تصریح کرد: در سال 1377 قانونگذار با تغییر سیاست خود در خصوص ایجاد ضمانت اجرایی کارآمدتر برای اجرای احکام صادره از دادگاه‌های حقوقی که موضوع آنها محکومیت مالی طرف دعوی بود با برداشتن گامی به عقب و با پیشی گرفتن از قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی سال 1351 مجدداً امکان بازداشت افراد در قبال محکومیت‌های مالی را تا زمان تأدیه محکوم‌به و یا صدور حکم اعسار در ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب1377/8/10 مورد پیش‌بینی قرار داد. تصویب و اجرای این قانون، در عمل سیل محکومین مالی را روانه زندان‌های کشور کرد تا حدی که ظرفیت زندان‌های کشور برای پذیرش این حجم از محکومین مالی را در کنار محکومین دادگاه‌های کیفری و افراد تحت قرار لبریز و از این حیث زندان‌ها را با معضل کمبود فضای لازم برای نگهداری محکومین مواجه کرد. مشکلی که همچنان نیز گریبانگیر سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی است.

این وکیل دادگستری ادامه داد: رئیس قوه قضائیه برای رفع این چالش کوشش کرد تا علاوه بر تأکید بر اعطای مرخصی به محکومین مالی - حتی تا هفته‌ای یک بار در ماه - با صدور و ابلاغ بخشنامه‌ای که متضمن اصلاح بند «ج» ماده 18 آئین نامه اجرایی قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی بود، این معضل را تا اندازه‌ای مرتفع کند که عملا به واسطه تعارض مفاد این بخشنامه با قانون، بسیاری از قضات از ترتیب اثر دادن به مفاد این بخشنامه امتناع کرده و از اجرای آن سرباز زدند.

وی یادآور شد: بنا به پیشنهاد قوه قضائیه، هیات وزیران لایحه‌ای را تحت عنوان «لایحه نحوه اجرای محکومیت‌های مالی» در 9 ماده در مورخه 1/ 5/ 1385 به تصویب رساند که نهایتا در اجرای ماده 140 آئین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی در جلسه مورخه 21 /3/ 1391 هیات وزیران مصوب شد تا این لایحه با عنایت به ناسازگاری‌های قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب سال 1377 و در راستای رفع مشکلات و نیازها و به منظور حبس زدایی از محکومان مالی و در اجرای بند 2 اصل 158 قانون اساسی تقدیم مجلس شورای اسلامی شود و در دستور کار مجلس قرار گیرد. نهایتا این لایحه در تاریخ 10 /4/ 1391 در مجلس نهم اعلام وصول شد و جهت بررسی به کمیسیون قضایی و حقوقی به عنوان کمیسیون اصلی و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به عنوان کمیسیون فرعی ارجاع شد.

حجتی با اشاره به این‌که «آنچه امروز به عنوان قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی به تصویب مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده با لایحه پیشنهادی قوه قضائیه تفاوت‌هایی دارد» گفت: در لایحه پیشنهادی قوه قضائیه به طور کلی ضمانت اجرایی تحت عنوان بازداشت افراد بدهکار در قبال محکومیت‌های مالی مورد پیش بینی قرار نگرفته بود و همچنان که اشاره شد یکی از علل تقدیم این لایحه، حبس زدایی از محکومیت‌های مالی بود که نهایتاً با تغییراتی که مجلس در لایحه پیشنهادی قوه قضائیه اعمال کرد، مجدداً ضمانت اجرای حبس تحت شرایطی برای محکومین مالی مورد پیش‌بینی قرار گرفت که ضرورتی برای پیش‌بینی آن وجود نداشته است.

وی اضافه کرد: زیرا با توجه به راهکارهای بسیار مؤثری که در این قانون برای اجرای حکم و شناسایی اموال و اندوخته‌های محکوم علیه وجود دارد، پیش بینی ضمانت اجرای بازداشت محکوم علیه، سایر راهکارها و ضمانت اجراها را تحت الشعاع قرار داده و محکوم له را ترغیب به پیگیری و اعمال ضمانت اجرای بازداشت خواهد کرد.

این وکیل دادگستری در ادامه با انتقاد از اعطای جواز به دادگاه‌های حقوقی جهت صدور حکم به مجازات افراد، افزود: در مواد 17 و 16 قانون جدید نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، قانونگذار به دادگاه‌های عمومی حقوقی اجازه داده تا در مواردی حکم به مجازات حبس تعزیری درجه هفت یا محرومیت از برخی حقوق اجتماعی را صادر کند، این در حالیست که شأن دادگاه حقوقی، صدور حکم به مجازات و رسیدگی کیفری نیست و بهتر بود چنانچه قانونگذار عقیده بر جرم انگاری و ضرورت تعیین مجازات برای محکومین مالی یا اشخاص ثالثی که در روند اجرای احکام محکومیت‌های مالی اخلال ایجاد می‌کنند، دارد صرفاً به دادگاه حقوقی مجوز اعلام جرم به مرجع کیفری می‌داد و یا محکوم له را در صورت تمایل به شکایت، به مراجع کیفری ارشاد می‌کرد که مع الوصف چنین نشده و در موارد پیش گفته، دادگاه حقوقی می‌تواند رأساً به اتهام فرد رسیدگی و مبادرت به صدور حکم محکومیت کیفری کند.

منبع : ایسنا